سارا خانمی به دنیا آمد
سارای عزیزم ، قشنگ ترین اتفاق زندگی من و بابایی به دنیای ما خوش آمدی
سارا جان تو در روز 23 خرداد سال 1391 ساعت 1 صبح در بیمارستان فرمانیه تهران واقع در خ فرمانیه به نیا اومدی اون شب مامان حالش خوب نبود و مامان جونیت که پیش من تو بیمارستان مونده بود ازت مواظبت کرد . زیباترین شکوفه عمرم تو اون شب کلی گریه کردی و ما حسابی دست و گامون رو گم کردیم .
فرداش یعنی روز 24 خرداد من و تو مامان جونت و بابات و عمه ات به خونه مون برگشتیم همگی منتظرمون بودند بابات برات یه گوسفند چاق کشت تا مبادا تو چشم بخوری عزیزم
باباجونت برا من یه سرویس طلا هدیه خریده بود و با مامان جونت برای تو یه دستبند خریده بودند یه سیسمونی کامل هم بهمون دادند که از زیبایی نظیر نداره
مامانی و بابایی تم برات یه دستبند النگویی خریدند و یه مهمونی خوب تو رستوران لاله ها به مناسبت تو گرفتند .
خاله فائزه جونت و عمو سعید یه تو گردنی قشنگ که شکل نظر چشم برات خرید تا هیچ وقت چشم نخوری
خاله حدیثه جونت و عمو محمد رضا هم برات یه گوشواره زیبا خریدن که شکل کفش دوزکه و خیلی قشنگه
عمه سمیرا جونت و عمو محمد و علی کوچولو هم برات یه تو گردنی کفشدوزک خریدن تا سرویس کفشدوزکات کامل بشه
عمه سمانه جونتم برات یه زنجیر طلا خرید تا تو گردنیاتو بندازی توشو تو گردن آویز کنی
دست همشون درد نکنه