فندق مامان عسل شیرین مامان قشنگ کوچولوی من حنایی من سلام اینجا مثل عروسکی شدی که بابا جونیت برات روز تولدت خرید چقدر کوچولو بودی واقعا اندازه همین عروسک بودی اون روز بابا جونبتبرات این عروسک رو خرید همون قدی بودی ولی انصافا خیلی شبیه همید ...
این دومین باریه سارای ما رفتی شمال قشنگم این دفعه کلی بیرون رفتیم دریا بردمت و تو برای اولین بار دریای قشنگ خزر رو دیدی خیلی با خاله جونات بازی کردی حسابی بازیگوش شدی ذیگه خنده های بلند برامون می کنی و دل همه رو می بری بخند گلم بخند تا دنیای من و بابایی رو زیبا کنی ...
قشنگم خوشگلم امروز اولین روزیه که تو روروئکت نشستی خیلی ذوق کردی و از خوشحالی جیغ می کشیدی قربونت برم که انقدر بازیگوشی و انقدر چیزای جدید رو دوست داری ...
سارای مامان قشنگم گل قشنگم اطلسی پر از رنگم عسلم خیلی به شست خوردن علاقه پیدا کردی همش شستتو می خوری ولی خیلی قشنگ اونو می میکی منم ازت تو خواب در حوال شست خوردن عکس انداختم ...
سارا امروز رفتیم خونه عمه ات و تو کلی بازی و شادی کردی کلی خندیدی و با پسر عمه وروجکت علی بازی کردی من و تو خیلی علی کوچولو رو دوست داریم و براش تو یه ماشین کنترلی خریدی اونم برا تو کلاه خریده بود ...
سارا خانمی من امروز دقیقا تو چهار ماه و 2 روزته و تو اسباب بازی ها تو دستت گرفتی و باهاشون بازی کردی همش اونا رو به سمت دهنت می بری تا بخوریشون ولی دختر گلم اسباب بازی که خوردنی نیست ولی بازم تو این کار رو کردی ...
سارای نازم عزیزم امروز 23 مهر ماه چهار ماهه شدی . سارای قشنگم واکسن چهار ماهگیتم بابات و مامان جونت بردنت زدی مامانم منو ببخش که سرکار بودم و نتونستم باهات بیام ولی دل مامان پیشت بود وزن 7400 قد 67 عکس ...