ساراسارا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

سارا عسل مامان ، سارا عسل بابا

سارا و عروسک شبیهش مهسا کوچولو

فندق مامان عسل شیرین مامان قشنگ کوچولوی من حنایی من سلام اینجا مثل عروسکی شدی که بابا جونیت  برات روز تولدت خرید چقدر کوچولو بودی واقعا اندازه همین عروسک بودی اون روز بابا جونبتبرات این عروسک رو خرید همون قدی بودی ولی انصافا خیلی شبیه همید     ...
10 آبان 1391

سفر به شمال

این دومین باریه سارای ما رفتی شمال قشنگم این دفعه کلی بیرون رفتیم دریا بردمت و تو برای اولین بار دریای قشنگ خزر رو دیدی خیلی با خاله جونات بازی کردی حسابی بازیگوش شدی ذیگه خنده های بلند برامون می کنی و دل همه رو می بری بخند گلم بخند تا دنیای من و بابایی رو زیبا کنی ...
6 آبان 1391

اولین باری که تو روروئک نشستی عسل مامان

قشنگم خوشگلم امروز اولین روزیه که تو روروئکت نشستی خیلی ذوق کردی و از خوشحالی جیغ می کشیدی قربونت برم که انقدر بازیگوشی و انقدر چیزای جدید رو دوست داری ...
4 آبان 1391

سارا و شست خوری

سارای مامان قشنگم گل قشنگم اطلسی پر از رنگم عسلم خیلی به شست خوردن علاقه پیدا کردی همش شستتو می خوری ولی خیلی قشنگ اونو می میکی منم ازت تو خواب در حوال شست خوردن عکس انداختم ...
1 آبان 1391

سارا و مهمونی خونه عمه جونیش

سارا امروز رفتیم خونه عمه ات و تو کلی بازی و شادی کردی کلی خندیدی و با پسر عمه وروجکت علی بازی کردی من و تو خیلی علی کوچولو رو دوست داریم و براش تو یه ماشین کنترلی خریدی اونم برا تو کلاه خریده بود     ...
28 مهر 1391

سارا و بازی با اسباب بازی های قشنگش

سارا خانمی من امروز دقیقا تو چهار ماه و 2 روزته و تو اسباب بازی ها تو دستت گرفتی و باهاشون بازی کردی همش اونا رو به سمت دهنت می بری تا بخوریشون ولی دختر گلم اسباب بازی که خوردنی نیست ولی بازم تو این کار رو کردی ...
25 مهر 1391

سارا جان دخترم چهارماهگیت مبارک

سارای نازم عزیزم امروز 23 مهر ماه چهار ماهه شدی . سارای قشنگم واکسن چهار ماهگیتم بابات و مامان جونت بردنت زدی مامانم منو ببخش که سرکار بودم و نتونستم باهات بیام ولی دل مامان پیشت بود وزن 7400 قد 67   عکس     ...
23 مهر 1391